به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
ز غبار این بیابان
هوس سفر نداری؟
به کجا چنین شتابان
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
ز غبار این بیابان
هوس سفر نداری؟
همه آرزویم اما … چه کنم که بسته پایم
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد،بجز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت، به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
برسان سلام ما را
برسان سلام ما را
سلام ما را…
شعر : دکتر شفیعی کدکنی
سلام ببخشید
توی نظر قبلیم سلام نکردم عوضش الان می گم سلام...
یه چیز دیگه معذرت می خوام که خودمونی شدم 
شعر قشنگی بود لطفا یه نسخه شو با ایمیل برام بفرست اخه می خوام برا یکی از دوستام بفرستم خیلی ممنون می شم