HaPpY .LiFe .LoVe

دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد/نگهش دار به موسی شدنش می ارزد!!!

HaPpY .LiFe .LoVe

دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد/نگهش دار به موسی شدنش می ارزد!!!

میرسد...

مهربانی را اگر قسمت کنیم، من یقین دارم به ما هم میرسد

آدمی گر ایستد بر بام عشق دستهایش تا خدا هم میرسد

قشنگ کوچک

گفت: کسی دوستم ندارد. می دانی چقدر سخت است این که کسی دوستت نداشته باشد؟ تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی. حتی تو هم بدون دوست داشتن . . . !
خدا هیچ نگفت. 
گفت: به پاهایم نگاه کن! ببین چقدر چندش آور است. چشمها را آزار می دهد. دنیا را کثیف را کثیف می کنم. ادمهایت از من می ترسند. مرا می کشند برای اینکه زشتم. زشتی جرم من است. 
خدا هیچ نگفت. 
گفت: این دنیا فقط مال قشنگ هاست. مال گلها و پروانه ها، مال قاصدکها؛ مال من نیست. 
خدا گفت: چرا مال تو هم هست. 
دوست داشتن یک گل، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندان سختی نیست. اما دوست داشتن یک سوسک، دوست داشتن تو کاری دشوار است. دوست داشتن کاری است آموختنی؛ و همه رنج آموختن را نمی برند. ببخش کسی را که تو را دوست ندارد؛ زیرا که هنوز مؤمن نیست. زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته. او ابتدای راه است. مؤمن دوست دارد. همه را دوست دادر. زیرا همه از من است، و من زیبایم، چشمهای مؤمن جز زیبایی نمی بیند. زشتی در چشم هاست. در این دایره هرچه که هست نیکوست. آنکه بین آفریده من خط کشید، شیطان بود. شیطان مسئول فاصله هاست. حالا قشنگ کوچکم! نزدیکتر بیا و غمگین نباش. 
قشنگ کوچک حرفی نزد و دیگر هیچگاه نیندیشید که نازیباست.

دختری اندوهگین

دختر جوانی روی نیمکت پارک نشسته داشت با حالتی اندوهبار گریه میکرد. شخصی شیک پوش که به طور اتفاقی از اونجا رد میشد دلش به حال دختر سوخت و با حالتی دلسوزانه به طرف دختره رفت و به او گفت: دختری به این خوشگلی، با این لباس شیک، تو این روز قشنگ که گریه نمیکنه! گریه نکن عزیزم بگو مشکلت چیه شاید بتونم حلش کنم هیچ گره‌ای نیست که وا نشه. ولی انگار نه انگار دختره باز هم به گریه‌کردن ادامه میده. طرف که میخواست به هر ترتیبی که شده دختره را اروم کنه. جلو میره و پهلوش روی نیمکت میشینه و دستش را رو شونه دختره میزاره و میگه: بهم نمیگی چرا داری گریه میکنی؟ دختره با گریه بهش گفت: آخه نیمکتها را تازه رنگ کرده‌اند!

ثروت کوروش

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.

ببعی می‌گه بع بع

شهرام شکیبا در خبرآنلاین نوشت:

در آستانه عید قربان که اساساً شرایط برای گوسفندان، کنونی به حساب می‌آید، مطلبمان بوی گوسفند گرفته.

گوسفند موجود جالبی است. همیشه او را سر می‌برند و می‌خورند. معمولاً هم از همان سر شروع می‌کنند و کله‌پاچه تازه بار می‌گذارند اما آقای دکتر احمدی‌نژاد در جمع مدیران قزوین توصیه کرده‌اند که مردم از مصرف بیش از حد روغن ترانس بالا بپرهیزند و روغن دنبه مصرف کنند.
البته امر ایشان مطاع است، اما متأسفانه گوسفندان به قدر کفایت به نواحی جنوبی خودشان عنایت ندارند و شاعر شیرین سخن نیز در این راستا فرموده:

ببعی می‌گه بع بع / دنبه داری؟ نع! نع!

گوسفندان از قدیم وجود دنبه به آن بزرگی را در انتهای خودشان تکذیب کرده‌اند،چه برسد به حالا.
ضمناً خودتان فرض بفرمایید مملکت را چه بویی برمی‌دارد اگر همه به این توصیه رئیس‌جمهور عمل کنند.

قبلاً و قلباً از این که تا این حد نگران سلامت ما هستند، ممنونیم. ضمناً از جامعه محترم پزشکان نیز خواهشمندیم هرچه سریع‌تر مضرات روغن دنبه را تکذیب نمایند.

گوسفندان هم لطفاً صمیمانه همکاری نمایند.

قربانی می‌کنم

در آستانه عید قربان وزیر آموزش و پرورش جناب آقای حاجی‌بابایی نیز فرموده‌اند: «صددرصد حاضرم پست و مقامم را قربانی کنم.»

البته برهمگان واضح و مبرهن است که در عید قربان، گوسفند و شتر قربانی می‌کنند، نه پست و مقام وزارت را. شاهدش هم ابیات استاد دلخوش نماینده صومعه سرا در مجلس که در آستانه عید قربان قرائت فرموده‌اند.

قربانی کنید

جناب آقای دلخوش پیش از طرح پیشنهادشان برای اصلاح لایحه برنامه پنجم، این شعر را در صحن علنی خانه ملت خواند:

پندی است برای دوستان جانی
ترک و کرد و گیلک و لاریجانی
گاو و میش و شتر فرقی نکند
چیزی بدهید و بکنید قربانی


1. لطفاً ارتباط این موضوع را با پیشنهاد اصلاح لایحه، هر طور هست پیدا کنید.

2. به نظر شما آقای دلخوش قصدشان از خواندن این شعر «توصیه» بوده یا «توهین»؟

3. چرا ایشان که تکلیف همه چیز را روشن می‌کنند، تکلیف صاحب قربانی را معلوم نمی‌کنند؟

4. عید قربان است. مجلس هم که با این حساب کاملاً بی‌ریاست. پس اون دس قشنگه رو اول به افتخار شاعر و بعد هم به افتخار بغل دستی و آخر هم به افتخار مردم ایران با این نماینده‌هاشون محکم بزنین. دس، دس، دس... حالا بر عکس.